اولين ماه محرم و اولين پيرهن مشكي
شب سوم ماه محرم آماده شديم و رفتيم بيرون. هيئت ها و تكايايي رو ديديم كه به عشق شهداي مظلوم دشت كربلا عزاداري مي كردند. شهر خيلي شلوغ بود و خيلي ها كنار هيئت ها ماشين رو پارك مي كردند و تو ماشين هم نظاره گر عزاداران حسيني بودن و هم خودشون عزاداري مي كردن. ما هم براي اولين بار بود كه كياوش رو مي برديم. باشد كه سالهاي سال با شور و علاقه دروني و عشق، براي شهادت مظلومانه ي امام حسين﴿ع﴾ عزاداري كنه و هميشه رهرو راه بزرگان دین و ائمه معصومین سلام الله علیهم باشه.
إن شاء الله
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی