كياوشم مريض شد
ديروز ساعت 6 صبح با شنيدن صداي آه و ناله كياوش بيدار شدم. بميرم الهي برا بچم كه داشت تو تب ميسوخت.
دماي بدنش 38.3 بود. من هم كه اصـــــــــلا تحمل مريضي پسرم رو ندارم و داشتم ديوونه ميشدم. طبق معمول دست و پام رو گم كردم و گريــــــــــــــــــــــــــــه. بهش استامينوفن دادم و مدام دماي بدنش رو چك ميكردم. يه كم تبش پايين اومد و اما . . . دوباره دماي بدنش شد 39 . سريع به همسري زنگ زدم و اومد خونه و كياوش رو برديم بيمارستان. متخصص ساعت 10 مي اومد و تا دكتر بياد من ...
بعد از معاينه معلوم شد كه گلو و گوش چپش عفونت كرده. از دكتر پرسيدم علتش چيه؟ ميگفت نذار ببوسنش!
وا، چه حرفي زده دكتر؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! مگه من ميتونم. اين شده برام يه معضل. نميدونم ديگه چطور بايد بگم كه فايده اي داشته باشه؟! هر چي به كنايه، اشاره، مستقيم، با اخم و ... ميگم اصلا به خرج ملت نميره كه نميره.
تا عصر هم تب و بي قراري ادامه داشت. خدا را شكر ديگه شب دماي بدنش پايين اومد و يه كم سر اخلاق اومد. خيلي ناراحتم از اينكه كياوش جونم تو اين 3 ماه دو بار مريض شده. از اين جريان احساس خيلـــــي بدي دارم.
پسر نازنينم خيلي خيلي دوست دارم. الهي مامان فدات بشه.
الهي هيچ وقت مريض و بدحال نبينمت.
نفس مامان