مختصر نوشت دو هفته ای ما ...
هفته آخر بهمن ماه رو رفتیم مسافرت و این اولین مسافرت کیاوش جونم و همچنین اولین مسافرت زمستانه من بود. ایشون تشریف بردند اصفهان. بین راه کلی برف بود و ما م برای اولین بار بود که برف میدیدیم. خیلی خوب بود کلی بازی کردیم. البته ناگفته نمونه که کیاوش رو هم با کریر بردیم تو برفها.
چهار روز اصفهان بودیم و برگشتیم خونه. خدا را شکر کیاوش تو راه خیلی اذیت نشد. فقط از اینکه مدت زیادی تو ماشین بود، دیگه بی حوصله شده بود. آخه کیاوش جونم عادت داره تمام خونه رو بصورت سینه خیز و دنده عقب طی کنه.
هفته اول اسفند هم مصادف بود با پایان مرخصی زایمان و شروع کار من. خدا میدونه که سخت ترین روزهای عمرم تو این هفته گذشت. واقعا داغون شدم. تا الان به کار فکر نکرده بودم به امید اینکه مرخصی بشه نه ماه و ما همچنان در کنار گل پسر بمونم اما ای دل غافل !!!!شنبه که واکسنش رو زدن و خدا را شکر خیلی اذیت نشد. فقط شب و صبح فرداش تب کرد. بعد کیاوش رو گذاشتم پیش مامانم و رفتم سرکار. قبل و بعد و حین کار اوضاع و احوال من این بود گریهههههههههههههههه
طی همون هفته هم کیاوش مریض شد و هنوز هم خوب نشده.